تو را نگاه می کنم
خورشید چند برابر می شود و روز را روشن می کند!
بیدار شو
با قلب و سر رنگین خود
بد شگونی شب را بگیر
تو را نگاه می کنم و همه چیز عریان می شود
زورق ها در آب های کم عمقند...
خلاصه کنم:دریا بی عشق سرد است!
جهان این گونه آغاز می شود:
موج ها گهواره ی آسمان را می جنبانند
(تو در میان ملافه ها جا به جا می شوی
وخواب را فرا می خوانی)
بیدار شو تا از پی ات روان شوم
تنم بی تاب تعقیب توست!
می خواهم عمرم را با عشق تو سر کنم
از دروازه ی سپیده تا دریچه ی شب
می خواهم با بیداریِ تو رویا ببینم!
آهار
سهشنبه 22 شهریورماه سال 1390 ساعت 07:43 ب.ظ
سلام دوست عزیز وبلاگ خیلی زیبایی داری


آیا مایل به تبادل لینک هستید؟
فدایه آجیم بشم چ آپی کردی گله
سلام عزیزم
مرسی که اومدی
شعر قشنگی بود
فدات بشم
و من به تمام خود رسیدم
و در تمام حرف های تو تمام شدم
زندگی همین بود؟
دلم سوخت!
برای تمام چیزهایی که میشود
در این سه نقطه گذاشت ...
{ گل }