-
چشم
جمعه 13 آبانماه سال 1390 10:45
چشمم که به چشم آن پری افتاد از چشم پری به چشم من چشم افتاد رفتم که زچشم او بدزدم چشمی چشمی شد و بر دو چشم من افتاد
-
زیباترین دختر جهان به گواهی کتاب گینس
پنجشنبه 24 شهریورماه سال 1390 16:55
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 22 شهریورماه سال 1390 19:43
تو را نگاه می کنم خورشید چند برابر می شود و روز را روشن می کند! بیدار شو با قلب و سر رنگین خود بد شگونی شب را بگیر تو را نگاه می کنم و همه چیز عریان می شود زورق ها در آب های کم عمقند ... خلاصه کنم:دریا بی عشق سرد است! جهان این گونه آغاز می شود: موج ها گهواره ی آسمان را می جنبانند (تو در میان ملافه ها جا به جا می شوی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 21 شهریورماه سال 1390 10:59
-
...........
یکشنبه 30 مردادماه سال 1390 15:36
-
گل
پنجشنبه 2 تیرماه سال 1390 19:53
اینم گل آهار خوشدله؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
دوست داشتن
جمعه 27 خردادماه سال 1390 23:51
پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید. عابرانی که رد میشدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند. پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: "باید ازشما عکسبرداری بشود تا جائی از بدنت آسیب و شکستگی ندیده باشد. پیرمرد غمگین شد، گفت عجله دارد و نیازی به...
-
عشق
دوشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1390 12:18
آ ن شب ... که مـــاه عاشـــقــانه هـــایمـان را ... تماشا می کرد ... آن شب که شب پره ها .. عاشــقـــانه تر .. نــــور را می جســـتند ...! و اتاقم .. سرشار از عطر بوسه و ترانه بود... ! دانستم.. تـــــو پـــژواک تمــــام عـــاشــقـانه های تاریخی...! ********************************************** هوایت که به سرم می زند...
-
انسان...
سهشنبه 23 فروردینماه سال 1390 15:49
انسان هم میتونه دایره باشه هم خط راست. انتخاب با خودته تا ابد دور خودت بچرخی یا تا بی نهایت ادامه بدی؟؟
-
عید 90
یکشنبه 14 فروردینماه سال 1390 19:48
سلام دوستای گلم تعطیلات خوب بود خوش گذشت؟؟؟ به من که خوش نگذشت, گندترین عید زندگیم بود... هنوزم اتفاقات بد تمومی نداره !!!! من نمیخوام....
-
تقدیم به عشقم
پنجشنبه 26 اسفندماه سال 1389 14:28
میان من و تو بیست سال فاصله اما زمانی که لب های تو بر لبانم آرام می گیرند سال ها فرو می ریزند و شیشه یک عمر می شکند آن روز که خداوند تو را به من داد دریافتم که همه چیز را در سر راه من نهاد و همه ی رازهای ناگفته را بازگفت
-
...
سهشنبه 24 اسفندماه سال 1389 20:11
از آجیل سفره عید چند پسته لال مانده است آنها که لب گشودند؛خورده شدند آنها که لال مانده اند ؛می شکنند دندانساز راست می گفت: پسته لال ؛ سکوت دندان شکن است ! شیرمادر ، بوی ادکلن میداد دست پدر ، بوی عرق ( گفتم بچهام نمیفهمم ) نان، بوی نفت میداد زندگی ، بوی گند ( گفتم جوانم نمیفهمم ) حالا که بازنشسته شدهام هر چیز ،...
-
...
دوشنبه 16 اسفندماه سال 1389 16:50
روی تخته سنگی نوشته شده بود:اگر جوانی عاشق شد چه کند؟؟؟ من هم زیر آن نوشتم:باید صبر کند. برای بار دوم که از آنجا گذر کردم زیر نوشته ی من کسی نوشته بود اگر صبر نداشته باشد چه کند؟ من هم با بی حوصلگی نوشتم:بمیرد بهتر است. برای بار سوم که از آنجا عبور میکردم انتظار داشتم زیر نوشته من نوشته ای باشد اما زیر تخته سنگ جوانی...
-
فرق من و تو:
شنبه 7 اسفندماه سال 1389 19:40
گفتی عاشقمی,گفتم دوستت دارو. گفتی اگه یه روز نبینمت میمیرم,گفتم من فقط ناراحت میشم. گفتی من بجز تو به کسی فکر نمی کنم,گفتم اتفاقا من به خیلی ها فکر می کنم . گفتی تا ابد تو قلب منی,گفتم فعلا تو قلبم جا داری. گفتی اگه بری با یکی دیگه من خودمو می کشم,گفتم اما اگه تو بری با یکی دیگه,من فقط دلم میخواد طرف رو خفه کنم....
-
...
سهشنبه 3 اسفندماه سال 1389 19:46
سلام دوستای نازم خوشگلم کدوم روز از روزای هفته رو بیشتر دوست دارید و بهش چه رنگی میدید؟؟؟؟؟؟؟ من عاشق عصر جمعه م که رنگش برام صورتیه
-
!!!!!!!!!!!!!!
یکشنبه 1 اسفندماه سال 1389 11:16
پیرمرد لاغر و رنجور با دسته گلی بر زانو روی صندلی اتوبوس نشسته بود....... پیرمرد لاغر و رنجور با دسته گلی بر زانو روی صندلی اتوبوس نشسته بود. دختری جوان,روبروی او,چشم از گل ها برنمی داشت. وقتی به ایستگاه رسیدند,پیرمرد بلند شد,دسته گل را به دختر داد و گفت: می دانم از این گل ها خوشت آمده است به زنم می گویم که دادم شان...
-
پیچک
جمعه 29 بهمنماه سال 1389 11:59
سفری باید کرد........ تا به عمق دل یک پیچک تنها که چرا اینچنین سخت به خود می پیچید شاید از درونش بشود کشفی کرد شاید او هم به کسی دل بسته ست.........
-
خاطرات من...
شنبه 23 بهمنماه سال 1389 20:19
شماره1: جاتون خالی دیشب خونه ی پسرعمه همگیمون جمع (جمع دخترانه) بودیم و تا صبح خندیدیم به ریش ملت وای که تا صبح چه کارای که نکردیم,تا صبح رقصدیم خوردیم,مزاحم شدیم,کوچکترارو زدیم,خندیدیم و اشک درآوردیم ..... سبو بشکست و دل بشکست و جام باده هم بشکست خدایا در سرای ما چه بشکن بشکنه,بشکن,من نمی شکنم بشکن...آآآ... دست دست!...
-
مداد سفید
جمعه 22 بهمنماه سال 1389 20:55
همه ی مداد رنگی ها مشغول بودند... به جز مداد سفید... هیچ کس به او کار نمی داد... یک شب که مداد رنگی ها... توی سیاهی کاغذ گم شده بودند... مداد سفید تا صبح کار کرد... ماه کشید... مهتاب کشید... وآنقدر ستاره کشید که کوچک و کوچک و کوچکتر شد... صبح توی جعبه ی مداد رنگی... جای خالی او... با هیچ رنگی پر نشد
-
!!!!
چهارشنبه 20 بهمنماه سال 1389 17:13
تنها یک برگ مانده بود درخت گفت: منتظر میمانم. و برگ گفت: تا بهار سال آینده خداحافظ ............. بهار شد اما درخت عشقش را در انبوهی از برگها گم کرد.
-
غزل غربت
سهشنبه 19 بهمنماه سال 1389 21:02
من به یک احساس خالی دلخوشم من به گلهای خیالی دلخوشم در کنار سفره اسطوره ها من به یک ظرف سفالی دلخوشم مثل اندوه کویر و بغض خاک با خیال آبسالی دلخوشم سر نخم بر بالش اندوه خویش با همین افسرده حالی دلخوشم در هجوم رنگ,در فصل صدا با بهار نقش قالی دلخوشم آسمانم:حجم سرد یک قفس با غم آسوده بالی دلخوشم گرچه اهل این خیابان نیستم...